جستاری در طب سنتی و اسلامی
آیت الله مهدی هادوی تهرانی، مدرس حوزه علمیه قم، در این زمینه بیان داشتهاند: «در باب طب اسلامی توجه به نکات زیر را لازم میدانم:
- هدف از ارسال رسولان الهی هدایت انسان به مسیر حق برای دستیابی به سعادت واقعی بودهاست. آنها در این راستا به بیان برخی از مفاهیم مرتبط به دانشها پرداختهاند که در این هدف مؤثر بودهاست؛ ولی هرگز بیان دانش را به عنوان هدف خود مطرح نکردهاند. از این رو نمیتوان خرده گرفت که چرا درمان بیماریهای گوناگون در قرآن که آخرین نسخه هدایت الهی و کاملترین آن است، بیان نشدهاست.
- بنا بر نظریه «اندیشه مدون در اسلام» اسلام، این دین قیم که خاتم ادیان الهی و کاملترین آنان است، در هر زمینه از عرصههای حیات انسان مفاهیم روشن و مشخصی دارد که به صورتی کاملاً سیستمی به یکدیگر ارتباط دارند. اخلاق در مسائل پزشکی یا امور مرتبط به آن مانند علوم زیستی، از جمله این امور است.
تحقیق و کندوکاو در نصوص اسلامی توسط اشخاص متخصص
- این مدرس حوزه علمیه در ادامه بیانات خود تصریح کرد: در باب بهداشت و درمان بیانات فراوانی در نصوص اسلامی وارد شدهاست که باید توسط اشخاص متخصص در علوم اسلامی مورد تحقیق قرار گیرد. روش تحقیق در این زمینه با روش تحقیق در عرصه فقه یا اصول فقه متفاوت است و توجه به این امر امکان بهرهگیری صحیح از میراث ارزشمند اسلامی را در این حوزه فراهم میکند.
- و در ادامه گفت: در فرهنگ و تمدن اسلامی پزشکان نام آور و نو آور مهمی چون بوعلی سینا بودهاند که حق بزرگی بر عهده دانش پزشکی دارند و این افراد بی شک از آبشخور تمدن نورانی اسلام بهره بردهاند؛ ولی هر چه بیان کردهاند ضرورتاً بیان مطالب آیات یا روایات نیست و خود این بزرگان نیز هرگز چنین ادعایی نداشتهاند.
- همچنین متذکر شد: با این وصف، باید کارشناسان زبده در زمینه پزشکی و دین با دقت و وسواس در کاربرد اصطلاحات و استخراج مطالب در وادی مطالب پزشکی در دین اظهار نظر کنند و افراد غیر متخصص بدون داشتن دانش و روش صحیح در این باب ابراز عقیده نکنند و اگر چنین کردند، به این مطالبشان به عنوان یک مطلب علمی نگاه نشود تا این ساحت در دست دانشمندان مورد اعتماد قرار گیرد و از نتایج سوء اجتناب شود.
- ایشان خاطر نشان کردند: هرچند علیرغم تردید برخی فقها، به لحاظ شرعی اشکالی در دریافت اجرت برای درمان از سوی پزشکان وجود ندارد و این کار یک عمل جایز است؛ ولی در سنت طبابت اسلامی طبیبان برجسته مانند بوعلی سینا از چنین کاری اجتناب میکردند و درمان را وظیفه شرعی خود میدانستند و مانند یک فقیه که در ازای پاسخ به استفتاءات توقع اجرتی ندارد و این کار را یک وظیفه شرعی خود میداند، آنان نیز در انتظار اجرت نبودند و از این رو در بین مردم ایشان نیز مانند عالمان دین از قداست و احترام خاص برخوردار بودند. شایستهاست که به این سنت حسنه توجه شود و برای تشویق آن بر دولت اسلامی لازم است هزینههای زندگی چنین پزشکان شایستهای را به گونهای در خور مقام و منزلت اجتماعی آنان تأمین کند.
مخالفت با پیوند طب سنتی با مستندات روایی و قرآنی
- آیت الله مهدی هادوی تهرانی، مدرس حوزه علمیه قم، با اشاره به گره زدن طب سنتی با مستندات روایی و قرآنی از سوی افراد سودجو، بیان داشته است: یکی دیگر از آسیبهای مهم طب سنتی گره زدن مطالب آن به دین و قرآن است؛ در حالی که بسیاری از مواردی که در طب سنتی و در ارتباط با احادیث و روایات مطرح میشوند، مستندات قرآنی ندارند و اگر هم مستندی وجود داشته باشد یا مربوط به طب کهن بوده، یا به پزشکانی که تنها از روی تجربیات خود مطالبی را بیان کردهاند، بازمی گردد.
- همچنین افزود: برخی از روشهای درمانی که به قرآن پیوند زده میشوند تنها افکار شخصی نویسنده است، در حالی که در قرآن هیچ نشانه و علامتی در خصوص این مسایل نمیبینیم.
سودجویان طب سنتی اسلامی
- به بیان هادوی تهرانی، سودجویان این طب، منابع دینی را به عنوان مستند بیان میکنند. این افراد نه تنها تخصصی در امر دین ندارند بلکه قدرت فهم درست منابع را نیز ندارند و در واقع بدون اینکه از درستی و روایی آن اطلاع داشته باشند، از آن سوء استفاده میکنند. همچنین افرادی که نه صلاحیت علمی و نه صلاحیت دینی دارند، بر اساس سلایق شخصی خود، چیزهایی را مفید یا مضر اعلام میکنند. متاسفانه مردم نیز با اعتماد بیش از اندازهی خود به راحتی از این سخنان تاثیر میپذیرند و بدون اطلاع از صلاحیت پزشک، سلامت دارو و قابل اعتماد بودن روشهای درمانی، به استفاده از طب سنتی اقدام میکنند که میتواند خطراتی را در پی داشته باشد.
آیا واقعاً چیزی تحت عنوان «طب اسلامی» داریم یا نه؟ آیا در دین چهار چوب خاصی برای ارائه مفاهیم بهداشتی و درمانی وجود دارد؟
حضرت آیت الله هادوی تهرانی،در پاسخ به این سوالات مطالب مبسوطی را به شرح زیر بیان میکنند: «در پاسخ به پرسش شما چند نکته عرض میکنم:
نکته اول اینکه در قرآن و روایات، مطالبی درباره مسائل پزشکی ـ به معنای وسیع کلمه؛ یعنی اعم از بهداشت، درمان، خواص بعضی از مواد و مانند اینها ـ وجود دارد. در این نکته جای تردید نیست.
نکته دوم آن است که این مطالب پزشکی به انگیزههای مختلفی بیان شدهاست:
- برای بیان پیچیدگی خلقت و قدرت الهی بودهاست؛ مثل دعای امام حسین ـ علیه السلام ـ در روز عرفه که یک سری خصوصیاتی درباره اعضا و جوارح را دربردارد و حضرت در مقام مناجات با خدا، به پیچیدگیهای بدن و قدرتی اشاره میکند که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در خلقت انسان به کار بردهاست. از این موارد در قرآن هم هست.
- در قالب یک نکته علمی بیان شدهاست و ناظر به قدرت الهی و خلقت نبودهاست؛ مثلاً بیان کردهاست که خرما یا گلابی چه خصوصیاتی دارند.
- همچنین افرادی به معصوم ـ علیه السلام ـ مراجعه کردند و دردی در جسمشان داشتند. در آنجا برای درمان آنها یک چیزی بیان شدهاست. این مقدار در روایات ما هست و انگیزههای بیان اینها هم گفته شدهاست.
نکته سوم آن است که برخورد ما با مفاهیم پزشکی به صورت خاص و با مفاهیم علمی [و تجربی] در آیات و روایات به طور عمومی چگونه باید باشد؟
نحوه برخورد با مفاهیم پزشکی در آیات و روایات
- ایشان در ادامه بیانات خود گفتند: برخورد ما با ادله روائی و قرآنی در مسائل فقهی، بدین صورت است که بعد از تشخیص متخصص فقه، مطلب استنباط شده را یک حکم الهی تلقی میکنیم؛ چه چرایی آن حکم را بفهمیم و چه نفهمیم، در هر حال چون حکم خدا است، اطاعت میکنیم.
- آیا شیوه برخورد با ادله شرعی در حوزه پزشکی و علوم هم اینگونهاست؟ نه، در اینجا شیوه برخورد فرق میکند.
- یک سری ادله به لحاظ سند و دلالت ـ به اصطلاح فنی ـ قطعی هستند و برخی هم به لحاظ سند یا صدور یا هر دو غیر قطعی هستند؛ مثلاً در مورد آیه قرآن، شکی در صدور آیات نداریم؛ چون قرآن متواتر است و آیات موجود در مجموعهای که امروز به نام قرآن در دست ما است، عیناً همان چیزهایی است که بر پیغمبر وحی شدهاست. اما در مورد روایات، برخی موارد هستند که به صدور آنها از معصوم ـ علیه السلام ـ یقین نداریم. در بحث دلالت هم ممکن است که مفاهیم یک آیه یا روایت یقینی یا غیر یقینی باشد.
- حال در مسائل پزشکی، اگر مطلبی در قرآن یا روایت قطعی الصدور وجود داشته باشد که در ناحیه دلالت هم یقینی باشد، میگوییم واقعیت دارد و حتماً همین گونهاست. اگر دانش ما خلاف این مطلب را نتیجه میدهد، دانش ما اشتباه است؛ چون منبع آن مطلب، معصوم ـ علیه السلام ـ است [که از عصمت علمی ـ عدم خطا در علم ـ برخوردار است].
- اما در جایی که فلان مطلب علمی یا پزشکی در دلیلی وارد شده باشد که به لحاظ سند یا دلالت، قطعی نیست برخورد ما فرق خواهد کرد. اکثر موارد هم از همین قبیل است. مقصود از تفاوت برخورد این است یک چیزی از ظاهر آیه فهمیده میشود که ممکن است مراد نباشد. در اینجا اگر فقه بود، میگفتیم ظاهر کلام چنین است و ظاهر برای ما حجت است، پس طبق همین ظاهر حکم میکنیم. این شیوه دیگر در حوزه پزشکی معنادار نیست؛ نه پزشکی و نه علوم دیگر؛ چون در حوزه علوم با حقایق و واقعیتها مواجه هستیم نه با اعتبارات شرعی. وقتی حضرت میفرماید خرما فلان اثر را دارد، به اعتبار شارع ربطی ندارد. بخلاف جایی که شارع میفرماید نماز ظهر واجب است یا اگر اذان گفتند، شما نماز بخوان یا نماز را این گونه بجا آور. در اینجا وجوب، یک اعتبار است. همه اینها اعتباریاتاند؛ قانون هستند؛ مثل قانونی که مجلس شورای اسلامی وضع میکند. اما اینکه خرما فلان خصوصیت دارد، دیگر آن خصوصیت یک امر اعتباری نیست که شارع اعتبار یا فرض کرده باشد به گونهای که بتوان آن را عوض کرد؛ مثلاً بفرماید که من اعتبار میکنم خرما که در واقع شیرین است، تلخ باشد. آیا با صرف همین اعتبار خرما از این به بعد تلخ میشود؟ نه، شیرینی خرما به اعتبار ربطی ندارد. بنابراین ممکن است روایتی غیر قطعی در صدور و دلالت از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یا امام صادق ـ علیه السلام ـ وارد شود که خرما شیرین است و ما هر چه جستجو میکنیم، چیز شیرینی در آن پیدا نکنیم. در اینجا میگوییم معلوم نیست این روایت از ایشان صادر شده باشد یا ممکن است ایشان نگفته خرما دارای شیرینی است، بلکه یک چیز دیگر گفته است؛ اما راوی نفهمیده و فکر کردهاست که مقصود شیرینی است. در حقیقت دانش خودمان را تخطئه نمیکنیم.
نگریستن به آیات و روایات به عنوان مصدر علمی
- ایشان خاطر نشان کردند: سالها پیش به برخی از پزشکان گفتم؛ که شما میتوانید به آیات و روایات به عنوان مصدر الهام علمی نگاه کنید. یکی از پزشکان در مکه یا مدینه برای من گفت همین کار را خودش کردهاست. ایشان میگفت من وقتی سوره کهف را میخواندم، دیدم در مورد اصحاب کهف آنجایی که در غار به خواب رفتند، خداوند ـ تبارک و تعالی ـ تعبیر کردهاست: «فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عدداً»؛ یعنی در غار به گوششان میزدیم. مفسرین چنین معنا کردهاند که پردهای بر گوششان زده شد. ولی ایشان به همان معنای ظاهر توجه کرده بود و میگفت این سؤال برایم پیدا شد که چه ربطی بین خواب و ضربه زدن به گوش هست. همین سؤال مصدر یک کار علمی شد و بر اساس آن کار علمی توانستیم به این نتیجه برسیم که در گوش انسان نقاط حساسی وجود دارد که اگر این نقاط را با یک جریان خفیف الکتریکی یا ضربه تحریک کنیم، شخص به خواب میرود. بعد در طی آن تحقیقات فهمیدیم که چینیها در طب سوزنی برخی از آن نقاط را کشف کردهاند و ما نیز چند نقطه جدید را به آنها اضافه کردیم. سپس نتایج این تحقیقات را در قالب یک مقالۀ علمی«Paper» در مجامع بین المللی عرضه کردیم.
- بله اشکال ندارد که شما از آیه یک الهام علمی بگیرید و روی آن کار علمی انجام بدهید، اما بعداً نگویید که آیه چنین گفتهاست. آیه که به صراحت و دلالت قطعی نگفتهاست نقطهای وجود دارد که اگر آن را تحریک کنی، شخص به خواب میرود. حتی اگر تحقیق کردید و به نتیجه هم رسیدید، نمیتوانید بگویید که حرف خدا همین است. شاید همانی باشد که مفسرین میگویند. بنابراین نمیتوان گفت مطالبی که در حوزۀ پزشکی یا علوم دیگر در قرآن و روایات هست و حتی علم هم آن را تأیید میکند، اسلامی هستند؛ چون ممکن است دقیقاً همانی نباشد که مورد نظر دین است؛ البته بالاخره این احتمال که شاید دین در مورد فلان مطلب علمی یک چیزی گفته باشد، انگیزهای در من ایجاد میکند که به عنوان یک عالم دربارۀ آن تحقیق کنم؛ آن هم به روش علمی نه به روش فقهی؛ چون بحث از قوانین و اعتبارات شرعی نیست، بلکه حقایق است و باید به روشی عمل کرد که در علم برای کشف حقایق وجود دارد.
نتیجه نهایی در خصوص موجودیت اصطلاح طب اسلامی
- در پایان، ایشان اظهار کرد: حاصل سخن در مورد اصطلاح طب اسلامی ـ به این معنا که الآن مطرح است ـ این است که دین اصلاً نیامده تا برای ما مطالب پزشکی یا علمی بیان کند. رسالت دین هدایت است؛ البته دین از روی تفضل خارج از دایره وظیفه خاصش چیزهایی هم در مورد مسائل علمی بیان کردهاست؛ مثلاً یک سری توصیههای پزشکی دارد که معنای برخی از آن ها را ما امروزه میفهمیم؛ به عنوان مثال پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودهاست: «المعدة بیت الداء». ما امروز در پزشکی هم قبول داریم که منشأ بسیاری از بیماریها موادی است که ما میخوریم.
- در ادامه گفت: پس معده خانه خیلی از بیماریها است، اما نه همهاش؛ مثلاً برخی از بیماریها به سبب ژنتیک است و به خوردن ما ربطی ندارد؛ البته ممکن است کسی بگوید آن هم با واسطه ممکن است به خوردن ربط داشته باشد؛ مثلاً اجداد ما یک چیزی خوردند و ژنشان جهشی پیدا کرد و تغییری کرد و بعد آن ژن تغییر کرده به ما منتقل شدهاست، اما بالاخره این به خوردن خود من و معده من ربطی ندارد. پیغمبر نفرمودهاند که سیر تا پیاز تمام بیماریهایتان به چیزهایی ربط دارد که میخورید. اینکه شما به صورت مادر زادی مشکل دریچه قلب دارید، چه ربطی به خوردن شما دارد! یک مسأله ژنتیک باعث شدهاست که قلب شما این چنین شود.
کامل بودن دین در حوزه مسائل انسانی
- و این گونه ادامه داد: متأسفانه بعضیها فکر میکنند که ادعای بیان تمام مطالب علمی از سوی دین، نشانه کمال آن است؛ درحالی که این امر به کمال دین یا خاتمیت آن ربطی ندارد. مگر قرار است دین، تمام مطالب علوم مختلف را در برداشته باشد؛ مثلاً تمام فرمول های آینشتین را از قرآن دربیاوریم به گونهای که اگر مواردی پیدا نشد، نقص در قرآن راه پیدا کند! مگر قرآن نازل شدهاست که برای ما نسبیت آینشتین درس بدهد!
- دین باید در حوزه مسائل انسانی کامل باشد که همین گونه هم هست؛ البته در حوزه های دیگر از جمله، حوزه مباحث علمی ـ به معنای خاص کلمه ـ راهنماییهایی دارد. خیلی هم دارد. قرآن پر از مفاهیم فیزیکی، نجومی و احیاناً هم طبی است؛ ولی قرآن کتاب طب یا نجوم و یا فیزیک نیست و اساساً نیامدهاست که فیزیک اسلامی یا نجوم اسلامی به ما یاد بدهد. بنابراین تعبیر اسلامی اینگونه که اینها میگویند، غلط است.
طب اسلامی در اصطلاح غربی
- آیت الله هادوی تهرانی میگویند: غربیها یک اصطلاح طب اسلامی دارند که متأسفانه چون ما به استعمال آن در ادبیات غربی توجه نداریم. آن را با اصطلاح طب اسلامی خودمان خلط میکنیم. غربیها میگویند «اسلامیک مِدیسِن»، اما مقصودشان از اسلامی این نیست که منبعش دین اسلام است؛ دین به آن معنای خاصی که ما در بحثهای کلامی به آن اشاره میکنیم، بلکه مرادشان تمدن اسلامی است؛ یعنی این طب در تمدن اسلامی و توسط مسلمانان ایجاد شدهاست به همین دلیل آنها به طب بوعلی میگویند: «اسلامیک مدیسن»؛ چون بوعلی مسلمان بودهاست و طب او در فرهنگ و تمدن اسلامی رشد کردهاست، نه اینکه مستنداتش در مسائل پزشکی، آیات و روایات بودهاست.
- و این گونه اظهار کرد: اگر غربیها میگویند «چاینیز مدیسن»، مقصودشان طبی است که در فرهنگ و تمدن چینی درست شدهاست. گاهی به کارهای ابن هیثم در فیزیک نور و مانند آن میگویند فیزیک اسلامی؛ اما مقصودشان آن نیست که مثلاً قوانین مربوط به نور در قرآن آمدهاست. کجا در قرآن چنین چیزی آمدهاست! بلکه منظور آن است که ابن هیثم یک دانشمند مسلمان است و در تمدن اسلامی به مطالبی در حوزه فیزیک دست یافتهاست. به این معنا استفاده از تعبیر «فیزیک اسلامی» عیب ندارد. صرف جعل اصطلاح که عیب ندارد؛ ولی این مغالطه است که همین تعبیر در مورد فیزیکی بکار برده شود و ادعا میشود از منابع دین اسلام استخراج شدهاست و بعد هم گفته شود که چون منبعش دین است، پس قداست دارد. اینگونه برخورد با اسلام نوعی عوام فریبی است.
منش طبیبان اسلامی
- این مدرس حوزه علمیه، خاطر نشان کرده است: در فرهنگ اسلامی، طبابت فرهنگ خاصی را به همراه داشته که متأسفانه امروز به آن توجه نمیشود. مواجهه افراد با طب در فرهنگ اسلامی مثل فقه، فلسفه، تفسیر و سایر علوم اسلامی بود؛ یعنی عالِم اسلامی برای کسب مال، تحصیل علم نمیکرد، بلکه چون علم آموزی را یک وظیفه میدانست، دنبال علم میرفت و وقتی عالم میشد، اگر کسی به او مراجعه میکرد، علمش یا نتایج آن را در اختیارش میگذاشت؛ چون میدید که فرمودهاند: «زکاة العلم نشره».به همین جهت توقع نداشت که به او دستمزد بدهند.
- اساساً فقهای ما بحث کردهاند که آیا طبیب حق دارد حق الزحمه بگیرد یا نه. خیلی از فقها گفتهاند حق ندارد؛ چون وقتی مریضی به وی مراجعه میکند و او میتواند درمان کند، بر وی واجب که چنین کند و برای انجام واجب نمیتوان حق الزحمه گرفت؛ البته برخی دیگر فرمودهاند که میتواند مطالبۀ اجرت کند. ما نیز جایز میدانیم؛ چون طبابت در شرایط فعلی جزء واجبات کفایی است و بر واجبات کفایی میتوان اجرت گرفت.
- به هر حال، جناب بوعلی درمان نمیکرد به این قصد که اجرت بگیرد. جناب بوعلی اگر مردم را درمان میکرد برای این بود که طبابت را به عنوان یک دانش بلد بود و مردم به او مراجعه میکردند تا از برکات علمش بهرهمند شوند؛ البته اگر مردم یک چیزی به عنوان هدیه میدادند، ایشان قبول میکرد که مبادا احسان مومن رد شود.
- در این مسأله، طب هم مثل فقه است. علمای فقه هم همین طور هستند. وقتی کسی فقه بلد است و استفتا جواب میدهد، مگر میگوید جواب فلان استفتا، ده هزار تومان میشود؟ وقتی مردم از وی میپرسند که حکم فلان چیز چیست، او وظیفۀ خود میبیند جواب بدهد و در این فکر نباشد که در ازای پاسخ چیزی میدهند یا خیر.
- ایشان در پاسخ به این سوال که با این روش، زندگی طبیب چگونه باید بگذرد؟ گفتند: این هم در اسلام جواب دارد. در این موارد شارع، وجوهات شرعی را به عنوان منابع تأمین این مشاغل پیشبینی کردهاست؛ یعنی حاکم اسلامی باید از مردم به صورت عمومی، مالیات بگیرد و صرف معیشت افرادی کند که در راستای اهداف جامعه اسلامی به مردم خدمات، ارائه میکنند، ولی درآمد ندارند. باید این فرهنگ اسلامی نهادینه شود که دانشمند اسلامی صرفاً برای اینکه دانشمند شود و نیازهای علمی جامعه خود را تامین کند، کار علمی میکند و اگر برای بهره بردن از دانش وی یا نتایج آن به او مراجعه کردند، وی آن را بدون توقع دریافت اجرت در اختیار میگذارد.