جدا بودن قلمرو دین و شریعت از نظام سلامت و پزشکی
- سید محمد کاظم طباطبایی، رئیس پژوهشگاه موسسه دارالحدیث قم، این گونه بیان میدارد: «من با عنوان طب اسلامی مخالف هستم. از کل روایت طبی، 5 درصد سند دارند، یعنی بنده نمیپذیرم که هدف دین و شریعت در درانداختن نظامی بعنوان نظام پزشکی باشد. نظام سلامت و پزشکی هدف شریعت اسلام نبوده است اگر هدف دین این باشد که نظام سلامت و پزشکی هم طراحی کند، پس باید در مورد تشخیص بیماریها، علل امراض و… دستور العمل کامل داشته باشد که بیماری را چگونه میتوان شناخت و درمان کرد (و حال اینکه در مرویات ما چنین چیزی نیست).
- و در ادامه افزود: اما مرحوم علامه طباطبایی عقیده دارند که وظیفه دین هدایت است. پس مبنای ما این است که دین متکفل هدایت است و لا غیر. بین سنت و حدیث، تفاوت وجود دارد سنت یعنی « ما صدر عن المعصوم علیهالسلام» و حدیث یعنی «گزارش سنت». تفاوت حجیت در سنت و حدیث این است که سنت چون واسطه نقل ندارد و در مقام مشافهه است، حجت است اما حدیث چون واسطه در نقل دارد، حجت بودنش به وثوق مخبرین است. در مجموع در شیعه حدود ۴۰۰ کتاب حدیثه داریم که از اعتبار یکسان برخوردار نیستند».
- و معتقد است: مدعیان طب اسلامی، هیچ دلیلی بر مدعای خود ندارند.
عدم وجود دانشی به نام طب اسلامی
- سیدکاظم طباطبایی در مصاحبه با خبرگزاری مهر اظهار کردند: ما طب اسلامی بهطور خاص نداریم؛ باوجودی که روایات طبی داریم. علتش هم این است که اگر طب را به معنای یک دانش، در نظر بگیریم، باید در مقدمات متفاوت، حرفی برای گفتن داشته باشد. باید مبانی پزشکی آن معلوم باشد. مبانی طب کهن، با مبانی طب جدید، کاملاً متفاوت است. آنها کلنگر بودند و اینها جزءنگر هستند. آنها انسان را بهصورت یک کلیتی که مزاج اربعه دارد در نظر گرفته بودند و خیلی از این موارد نیز ممکن است نشأت گرفته از تفکر فلسفی بوده باشد؛ درحالیکه در طب جدید، مزاج به آن معنا، موردقبول نیست و نگاه خاصی دارند. آنها خیلی چیزهای ماورائی را میدیدند و حالآنکه امروزه این مسائل انکار میشود.
- همچنیه افزود: تعریف از بیماری نیز باید کامل روشن شود. اینکه این بیماری را چگونه میتوان شناخت، امر بسیار مهمی است. مثلاً در یک روایت صحیح السند داریم که شخصی نزد حضرت آمد و از دلدرد شکایت کرد. حضرت فرمودند: برنج را بشوی و در سایهخشک کن و بعد آرد کن و هر روز صبح، ناشتا، یک کف دست از آن بخور. این روایت، یک روایت طبی است که سند آن نیز خوب است؛ اما خود این روایت بهقدری گنگ است که حد ندارد. اصلاً دلدرد، بیماری است یا علامت بیماری است؟ مثلاً در طب جدید میگویند دلدرد میتواند علامت صد و بیست بیماری باشد. حال در روایت کدام مراد است؟ این روایت یک قضیه خارجیه است و ناظر به یک مورد خاص است که نمیتوان به شخص دیگر تعدی کرد. ممکن است با تجربه بتوانیم برخی از این موارد را به دست بیاوریم ولی این، مربوط به تجربه است.
اگر اهلبیت طبیب نبودند، پس چرا برخی روایات طبی از آنها صادرشده است؟
- این حدیث پژوه مشهور، به این سوال این گونه پاسخ دادهاند: اعتقاد ما در باره پیامبر و امامان علیهمالسلام آن است که آنان آگاهی کامل از واقع داشتند. از این رو اگر درصدد بنیان نهادن نظام پزشکی بودند، دانش و تخصص آن را داشتند؛ اما بنای آنان براین نبوده است؛ یعنی افرادی که از امام علیهالسلام سؤال میپرسند، از امام علیهالسلام بهعنوان طبیب، پرسش نمیکنند درحالیکه ظرایف مبحث حج را از امام علیهالسلام میپرسند که حکم کسی که در دور سوم یا چهارم طواف، شک کند چیست؟ سؤالات معاویه بن عمار از امام صادق علیهالسلام در این زمینه بسیار دقیق است؛ اما سؤالاتی که در زمینه پزشکی از امام علیهالسلام صادرشده است بهعنوان طبیب نبوده است.
- لذا اینکه گفته شود اگر روایات طبی داریم، باید طب اسلامی داشته باشیم، این یک مغالطه است. امام علیهالسلام برخی از این موارد را بر اساس نیاز شخصی مخاطب به او منتقل میکند. این روایات محدود طبی، نمیتواند یک نظام طبی درست کند اگرچه این روایات محدود طبی، قابلاستفاده است و میتوان از آن تجربیات بهره برد. به امام کاظم علیهالسلام دارویی منسوب است که ضریب ایمنی بدن را بالا میبرد که فرموده اول بهار و اول پاییز آن را بخورید. یکی از محققین، این دارو را بر روی زوار اربعین، تجربه کرده است. مثلاً از صدنفری که با هم رفتهاند، پنجاه نفر این دارو را خوردهاند و پنجاه نفر نخوردهاند، این افرادی که این دارو را خوردهاند حدود بیست درصد کمتر مریض شدهاند. در مباحث طبی، همین مقدار، به درد ما میخورد؛ اما اینکه آیا واقعاً امام کاظم علیهالسلام فرموده یا نه؟ مهم نیست. چون با تجربه به دست آوردیم که این دارو بهاندازه بیست درصد فایده دارد و فرقی نمیکند چه کسی گفته باشد. البته اینکه نباید حرام باشد را میدانیم.
- یکی از مشکلات رساله ذهبیه این است که داروی معجزهآسای یونانی را میگوید که گوشت افعی و چند چیز حرام دیگر را با هم مخلوط میکنید و میخورید تا انرژی پیدا کنید. آیا امام رضا علیهالسلام، امر حرام را تجویز میکند؟ پس ما روایات طبی داریم ولی طب اسلامی نداریم. در روایات طبی در مواردی که استناد آنها قابل دفاع است، معمولاً در حوزه درمان نیست و مواردی هم که در حوزه درمان است و استناد آنهم قابل دفاع است، باز نیاز به تجربه دارد. چون احتمال دارد که قضیۀفیواقعه باشد. لذا نیاز به تجربه دارد.
- پس این ایده که بگوییم، طب اسلامی یک علم الهی است و نیاز به تجربه هم ندارد و اگر هم شخص مُرد، صلاح شخص این بوده که بمیرد، یک حرف باطل است. در کنگرهای که اساتید سرطان خون در مشهد جمع بودند و من هم یکی از سخنرانان آن جلسه بودم، اصل اشکال آنها این بود که ما در ابتدای بیماری، میتوانیم تا هشتاد درصد، سرطان خون آنها را درمان کنیم اما اگر مدتی بگذرد این احتمال به پنجاهدرصد میرسد و همینطور احتمال سلامت، کمتر میشود. اما پدر و مادرها به دلیل مشکلات اقتصادی رو به سوی مدعیان طب اسلامی آورده و درمان را نیمهکاره رها میکنند و احتمال سلامت کودک از بین میرود و او تلف میشود.
شیوه صحیح برخورد با مدعیان طب اسلامی
- ایشان همچنین تصریح کرد: ما یک بحث علمی و آکادمیک داریم که میتوان یک مناظره علمی تشکیل داد. برخی از این مباحث، ویژگی اجتماعی یا جامعهشناختی آن مهمتر از ویژگی علمی آن است. مثلاً یک فرقه انحرافی در میان طلاب به وجود آمده که دنبال احمدالحسن راه افتادند. حالا برخی به دنبال ابطال ادله این فرقه انحرافی هستند؛ اما طرفداران او کاری با ادله ندارند و با خواب دیدن به احمدالحسن، معتقد شدهاند. وقتی فهم افراد در یک گفتمان بهجایی رسید که با یک خواب، اعتقاد پیدا میکند، جایی برای مناظره علمی باقی نمیماند. چون فرقه احمدالحسن اصلاً بحث علمی نمیشناسد.
- و در ادامه افزود: مدعیان طب اسلامی هم از بسترها و زمینه های روانشناختی و جامعه شناختی موجود در جامعه استفاده میکنند. در طب جدید، برخی بیماریها، درمان نمیشود. حال کسی پیدا میشود که میگوید من میتوانم درمان کنم. مخاطب عادی که مستاصل است، به او رجوع میکند. اینجا جای بحث علمی نیست. یک بحث هم بحث هزینه است. یکوقت کسی سرمایه دارد، پول خرج میکند و درمان میکند؛ اما کسی که هزینه ندارد به سراغ همین مدعیان طب اسلامی میرود. پس هزینه درمان هم در رجوع به طب اسلامی تأثیر دارد.
- همچنین متذکر شد: عوامل جامعهشناختی بیشتر از عامل علمی، در این مسئله دخالت دارد. زمانی بر موضوع مهدویت متمرکز بودم. دیدم که تابهحال ما نهصد مدعی مهدویت در سنی و شیعه داشتهایم. بعضی حتی حکومت هم تشکیل داده اند. حال اگر کسی یک نگاه تاریخی به این قضیه داشته باشد، با این قضیه خیلی راحتتر مسئله را درک میکند. در مسئله طب اسلامی هم همینطور است. یک سرخوردگی از طب مدرن وجود دارد که شخص به دنبال بدیل و جایگزین میکردد. الآن طب سنتی بهعنوان طب مکمل از ایران پذیرفتهشده است اما اینکه یکی جایگزین دیگری شود، درست نیست.