نقد بیانیه آیت الله تبریزیان
- حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی، مدرس حوزه علمیه در نقد بیانیه آیت الله تبریزیان مبنی بر این که «اساس طب اسلامی یقین بوده و اساس این طب علاوه بر تجربه، قرآن و احادیث است» بیان داشته است: «علم فقه مستند به آیات قطعی قرآن و احادیث معتبر است و در این هزار سال از سوی عالمان بارها غربال شده است لذا مقایسه فقه با طب مقایسه غلط است و نشانه از خلط مسائل علمی با غیر علمی است. هیچ فقیهی و عالمی آگاه به مصادر روایات چنین جرئتی ندارد که بگوید علم طب تماما همانند علم فقه است، مگر بخواهد برای طب دم و دستگاهی قداستآور درست کند. پس این که گفتهشده علم طب تماماً همانند علم فقه است، نوعی مغالطه است.
- اما در باب این که گفتهشده تکیهگاه طب اسلامی قطع و یقین است و شک و گمان جایگاهی در طب اسلامی ندارد، بیان داشتهاند: «سؤال این است که در این کتابهایی که شما به نقل از مصادری مرسل و به نقل و جاده روایات را مستند کردهاید چگونه علم پیدا میشود در صورتی که حدیث مصادر و سلسله سند آن درست باشد ظنیالصدور است. اما اگر سخن از تجربه باشد، مبنای تجربه هم استقراء از موارد و نمونهها است و استقراء حداکثر موجب علم جزئی خواهد بود. امروز پزشکان هم با همه دانش و تجربه خود چنین ادعایی ندارند، بلکه میگویند با توجه به مطالعات و تجربیات ما این مسئله به دست آمده است و در آینده بسا ممکن است، دانش پزشکی نکات و مسائل جدیدی را درباره آن مسئله کشف کند».
نکات اساسی برای اثبات طب اسلامی
- ایشان در بخشی دیگر از انتقاد خود عنوان کرد: درباره طب اسلامی دو نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد، تا ثابت شود که ما چیزی به نام طب اسلامی داریم: نخست: ثابت شود در دین اسلام به جز دستوراتی کلی در جهت رعایت بهداشت و سلامت، دستوراتی در جهت چگونگی درمان بیماران آمده است و این دستورات امروز مشکل بیماریها را درمان میکند. مثلاً اگر کسی امروز دچار گرفتگی عروق شد، با دستوراتی از قرآن و حدیث میتوان درمان کرد، و در نتیجه به اسلام نسبت داد که نظام درمان قلب و عروق چنین است. این معنا بسته به اثبات چنین تعالیم معتبری از سوی شرع است.
- و در ادامه افزود: در قرآن که چنین دستوراتی نرسیده است و حتی درباره عدد رکعات نماز و خصوصیات روزه نرسیده است تا چه رسد به نظام پزشکی و این امر در مرتبه دوم رسیدن روایاتی معتبر و اطمینان آور از پیامبر و اهلبیت (علیهمالسلام) است، در صورتی که کتابهایی که منسوب به پیامبر و ائمه اینگونه از روایات نقل شده، منابع معتبری نیست و علمان اسلامی به صورت مفصل این کتابها را نقد کردهاند و به جز نقل روایات ضعیف از منابع نامعتبری این کتابها نقل شده است و ازنظر دانشمندان علم حدیث این روایات تضعیف شده است.
- نکته دوم و اساسی در بحث پزشکی اسلامی مشخص کردن قلمرو دین در مقام بیان مسائل پزشکی است. به این معنا که آیا وظیفه دین است که مسائل درمان بیماران را و چگونگی معالجه آنان را بگوید و یا به علم و تجربه بشر ارجاع داده است؟ روشن است که معارف قرآن و اهلبیت (ع) برای بیان عقاید و اخلاقیات و نسک است، اما این که دستگاهی برای علم پزشکی فراهم ساخته باشد و نظام درمان را به وجود آورده باشد، و گفته باشد، چگونه باید سلامت را حفظ به صورت خاص به جز دستورات حداقلی کرد و چگونه درمان کرد خود پیامبر و ائمه در روایات فراوان ارجاع به طبیب میدادهاند و این نشان میدهد که قلمرو دین غیر از بیان مسائل پزشکی است. البته احکام پزشکی داریم اما احکام پزشکی مثل این که اگر دست شما مجروح شد چگونه باید وضو گرفت و چگونه باید غسل کرد، ربطی به علم پزشکی ندارد. لذا اثبات نظام پزشکی قابل اثبات نیست. البته در کنار نظام پزشکی جدید ما نظام طب سنتی را هم داریم، که منکر آن نیستیم، اما آن نظام که بسا مواردی از آن از قبل از اسلام و طب ایرانی و یونانی بوده و میتواند در جایی که به صورت علمی ثابت شود تلفیق شود بحث دیگری است.
علی
در نقد حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی باید عرض کنم که؛
سوال اول؛ آیا دین از زمان پیامبر به وجود اومد؟ اگر زا زمان پیامبر به وجود اومد، انسان های قبل از پیامبر چیکار میکردن؟ بی دین بودن؟
سوال دوم؛ دین یعنی چه؟ آیا دین به معنای برنامه زندگی است یا برنامه عقاید و اخلاقیات؟
اگر به معنای برنامه زندگی است، حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی توضیح بدهند که بیشتر وقت خودشان را صرف عقاید و اخلاقیات و عبادت می کنند یا خوردن و خوابیدن و کارهای روزمره زندگی؟
و اگر دین به معنای عقاید و اخلاقیات است که باید عرض کنم 90 درصد زندگی مردم خوردن و خوابیدن است و کاری به عقاید و اخلاقیات ندارند، پس دین یک مقوله ی بیهوده است!
سوال سوم؛ پسرها در سن 15 سالگی و دخترها در سن 9 سالگی به سن تکلیف میرسند. آیا دین برای قبل از سن تکلیف برنامه ای ندارد؟ (غیر از عقاید و اخلاقیات)
در صورتی که مثلا بچه 4 ساله تب کند، دین برنامه ای برای حل این مشکل ندارد؟
اگر دین برنامه ای برای این سنین ندارد پس به چه درد میخورد؟
سوال چهارم؛ اولین انسان روی زمین چه کسی بود؟ اگر بیمار میشد به چه کسی مراجعه میکرد؟
از کجا میدانست چه گیاهی برای چه نوع مرضی مفید است؟ اگر بگویید از تجربه دیگران استفاده میکرده که اساسا حرف نامربوطی زدید، چون قبل از وی انسان دیگری نبود و تجربه ای در کار نبود.
اگر بگویید خودش تجربه میکرد، احتمال خوردن گیاه سمی بسیار بالا بود و نسل انسان منقرض میشد.
تنها حالت ممکن که از نظر عقلی معقول و قابل قبول است، این است که بگوییم دانش طب از طرف خدا به اولین انسان داده شد.
غیر منطقی است که تصور کنیم خدا امکانات مورد نیاز از جمله جسم، زمین (با تمام گیاهان و مواد موجودش)، هوا و… را در اختیار انسان قرار داده ولی دانش استفاده از آن ها را به انسان نداده و به او گفته خودت همه چیز را تجربه کن! اساسا این تصور کاملا مخالف حرکت به سوی کمال و هدف خلقت است، چون قبل از حرکت به سوی کمال با خوردن اولین گیاه سمی نسل انسان منقرض می شود!
موارد دیگری هم هست، ولی فکر کنم همین مقدار برای اثبات طب اسلامی کفایت کند.
طب اسلامی منظور طبی است که از جانب وحی آمده باشد.
امیدوارم به دست حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی برسد!
با تشکر.