فاتر به معنی سست. زبون. ناتوان است.
آب (ماء) فاتر: آب نیمه گرم
خاطر فاتر: کندهوش، کم ادراک
طَرْف فاتر؛ چشمی که حدت نظر نداشته باشد.
فاتر شدن: بر آمدن، بالا آمدن
فاتر کردن: دور کردن، ازاله
فاتر به معنی سست. زبون. ناتوان است.
آب (ماء) فاتر: آب نیمه گرم
خاطر فاتر: کندهوش، کم ادراک
طَرْف فاتر؛ چشمی که حدت نظر نداشته باشد.
فاتر شدن: بر آمدن، بالا آمدن
فاتر کردن: دور کردن، ازاله